1 گوهر روح بود خواجه وزیر لیک محبوس مانده در تن خویش
2 چون تنش روح گشت تیز چنو باز پرید سوی معدن خویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر که در راه عشق صادق نیست جز مرایی و جز منافق نیست
2 آنکه در راه عشق خاموش ست نکته گویست اگر چه ناطق نیست
1 دوش رفتم به سر کوی به نظارهٔ دوست شب هزیمت شده دیدم ز دو رخسارهٔ دوست
2 از پی کسب شرف پیش بناگوش و لبش ماه دیدم رهی و زهره سما کارهٔ دوست
1 هر آن روزی که باشم در خرابات همی نالم چو موسی در مناجات
2 خوشا روزی که در مستی گذارم مبارک باشدم ایام و ساعات
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **