خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

هرگز بود به شوخی چشم از خاقانی شروانی غزل 365

غزل 365 ام از 1365 غزلیات

هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری

1 هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری یا راست‌تر ز قد تو باشد صنوبری

2 یا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقی یا زاد شوخ‌تر ز تو فرزند، مادری

3 گر بگذرم به کوی تو روزی هزار بار بینم نشسته بر سر کویت مجاوری

4 یا دست بر دلی ز تو یا پای در گلی یا باد در کفی ز تو یا خاک بر سری

5 کردی ز بیدلی تو مرا در جهان سمر نی بی‌دلی است چون من و نی چون تو دلبری

6 نی چون من است در همه عالم ستم‌کشی نی چون تو هست در همه گیتی ستم‌گری

7 پران شود ز زیر کله زاغ زلف تو تا بر پرد ز بر دل من چون کبوتری

8 زان زلف عنبرینت رخم چنبری شود تا پشت من خمیده شود همچو چنبری

9 گفتی چرا کشی سر زلف معنبرم گویم که سازمش ز دل خویش مجمری

10 گوئی که شکر منت آید به آرزو گویم حدیث در دهنت باد شکری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری

شاعر شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری چه کسی است ؟

شاعر شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری خاقانی شروانی می باشد.

شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری چیست ؟

قالب شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری غزل است

مضمون اصلی شعر هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر