- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز ازلم بود به نابود نهفتند در ضمن زیان کاری من سود نهفتند
2 آن روز که می زاد مرا مادر گیتی در هفت فلک اختر مسعود نهفتند
3 در مصطبه جو علم، که نور خرد ما از شمع شب مدرسه در دود نهفتند
4 احوال حقیقت همه در سر مجازست در سجده بت طاعت معبود نهفتند
5 می نوش که آن روز که شد توبه اجابت ذوق اثر از نغمه داوود نهفتند
6 نبود عجب ار کور شود دیده حاسد زهرش به نگاه حسدآلود نهفتند
7 آن آتش جان سوز که شد باغ براهیم تاب و تف از آن در دل نمرود نهفتند
8 معلوم نشد شعبده چرخ «نظیری » دیر آمده ام در نظرم زود نهفتند