1 خیال خواجگیت بود، بر تمام جهان شدی ز خانه خود هم جواب، چشمت کور!
2 جزای نیت زشت تو هست، این که چنین: ز هر کنار شوی طرد باب، چشمت کور!
3 شدی ز خوی بد و فعل زشت و نیت شوم در آتش ستم خود کباب، چشمت کور!
1 کوه الوند که شهر همدان دامنش است جامه سبز به بر دارد و طوطی منش است
2 صبحدم تازه چو خورشید، بدو تابد نور سنگ هایش زر و آبش همه سو نقره وش است
1 ای دختران ترک! خدا را، حیا کنید باری در این معامله، شرم از خدا کنید!
2 یا رخ نهان کنید که دل نابرید یا با عاشقان دلشده کمتر جفا کنید
1 رند شیادی که دارایی وی یک کت و شلوار و یک سرداری است
2 ریش بتراشیده، اسبیل از دو سوی راست بالا رفته، کج دمداری است
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند