- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود در روم بلبل و زاغی هر دو را آشیانه در باغی
2 زاغ دایم بگرد باغ درون میپریدی میان راغ درون
3 بلبلک شاد در گلستانها میزد از راه عشق دستانها
4 زاغ را طعنه زد که خوش گویم زشترویی و من نکو رویم
5 زاغ غمگین شد و برفت از دشت شاد بلبل به جای او بنشست
6 زاغ دلتنگ و بلبلک دل شاد کودکی رفت و دامکی بنهاد
7 در فتادند هردوان ناکام زاغ و بلبل به طمع دانه به دام
8 گفت زاغک به بلبل ای بلبل گشتی آخر تو ساکن از غلغل
9 اندرین ره چه بلبل است و چه زاغ مر فلک را چه مشعله چه چراغ