به عشق آن میان شد از ابراهیم شاهدی دده غزل 102

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم

1 به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم همی خواهم که من با کاکلش سودا به سر بندم

2 به زنجیر سر زلفش دلم در قید محکم بود فروزان کاکلش بر سر بهر سو بند بر بندم

3 دلم بگرفت در غربت کجایی ساربان آخر کزین دهر خراب آباد رخت خویش بربندم

4 چو از خلق جهانم می رسد محنت به هر جایی به کنج عزلتی بنشینم و بر خلق در بندم

5 چو از روز ازل با یار ما ر ا عهد محکم بود بگو ای شاهدی من دل به دلدار دگر بر بندم

عکس نوشته
کامنت
comment