بود از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 35

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

بود در شهر کوفه پیرزنی

1 بود در شهر کوفه پیرزنی سالخورده ضعیف و ممتحنی

2 بود از اولاد مصطفی و علی ممتحن مانده بی‌حبیب و ولی

3 کودکی چند زیر دست و یتیم شده قانع ز کربلا به نسیم

4 زال هر روز بامداد پگاه کودکان را فگندی اندر راه

5 آمدی از میان شهر برون دیده از ظلم ظالمان پر خون

6 بر ره کربلا باستادی برکشیدی ز دردِ دل بادی

7 گفتی اطفال را همی بویید وین نکو باد را بینبویید

8 پیشتر زانکه در شود در شهر بر گرید از نسیم مشهد بهر

9 شود از هر دماغی آلوده باد چون گشت شهر پیموده

10 حظ از این باد جمله بردارید سوی نااهل و خصم مگذارید

11 من غلام زنی که از صد مرد بگذرد روز بار و بردابرد

12 قدرِ میر حسین بشناسد از جفاهای خصم نهراسد

عکس نوشته
کامنت
comment