1 بود داغ من مردم دیدهٔ شب ز دود دلم موی ژولیدهٔ شب
2 ز هر حلقهٔ طرهٔ اوست روشن به روی سحرحیرت دیدهٔ شب
3 دل از طره رمکرد و شد صید رویش به صبح آشتیکرد رنجیدهٔ شب
4 سیهبختی او ز مه غازه دارد بنازم به بخت نکوهیدهٔ شب
5 فروغ سحرکابروی جهان است بودگردی از دامن چیدهٔ شب
6 ز بیدل مپرسید مضمون زلفش چه خواند کسی خط پیچیدهٔ شب