- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری مهربانان روی بر هم وز حسودان برکناری
2 هر که را با دلستانی عیش میافتد زمانی گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری
3 راحت جان است رفتن با دلارامی به صحرا عین درمان است گفتن درد دل با غمگساری
4 هر که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد اختیار این است دریاب ای که داری اختیاری
5 عیش در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا گر نه گل بودی نخواندی بلبلی بر شاخساری
6 بار بی اندازه دارم بر دل از سودای جانان آخر ای بی رحم باری از دلی برگیر باری
7 دانی از بهر چه معنی خاک پایت مینباشم تا تو را ننشیند از من بر دل نازک غباری
8 ور تو را با خاکساری سر به صحبت درنیاید بر سر راهت بیفتم تا کنی بر من گذاری
9 زندگانی صرف کردن در طلب حیفی نباشد گر دری خواهد گشودن سهل باشد انتظاری
10 دوستان معذور دارند از جوانمردی و رحمت گر بنالد دردمندی یا بگرید بیقراری
11 رفتنش دل میرباید گفتنش جان میفزاید با چنین حسن و لطافت چون کند پرهیزگاری
12 عمر سعدی گر سر آید در حدیث عشق شاید کاو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری