خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان از غالب دهلوی غزل 282

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان زیستن

1 خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان زیستن حیف کافر مردن و آوخ مسلمان زیستن

2 شیوه رندان بی پروا خرام از من مپرس اینقدر دانم که دشوارست آسان زیستن

3 برد گوی خرمی از هر دو عالم هر که یافت در بیابان مردن و در قصر و ایوان زیستن

4 راحت جاوید ترک اختلاط مردم ست چون خضر باید ز چشم خلق پنهان زیستن

5 تا چه راز اندر ته این پرده پنهان کرده اند مرگ مکتوبی بود کو راست عنوان زیستن

6 روز وصل یار جان ده ور نه عمری بعد ازین همچو ما از زیستن خواهی پشیمان زیستن

7 با رقیبان همفنیم اما به دعویگاه شوق مردنست از ما و زین مشتی گرانجان زیستن

8 بر نوید مقدمت صد بار جان باید فشاند بر امید وعده ات زنهار نتوان زیستن

9 دیده گر روشن سواد ظلمت و نورست چیست فارغ از اهریمن و غافل ز یزدان زیستن؟

10 ابتذالی دارد این مضمون توارد عیب نیست نگذرد در خاطر نازک خیالان زیستن

11 غالب از هندوستان بگریز فرصت مفت تست در نجف مردن خوش است و در صفاهان زیستن

عکس نوشته
کامنت
comment