1 هر روز بود تو را جفایی نو نو تا جامهٔ صبر من بدرد جو جو
2 یک ذره ز نیکیت ندیدم همه عمر بیرحم کسی تو آزمودم، رو رو
1 دلا از جان چه برخیزد؟ یکی جویای جانان شو بلای عشق را گر دوست داری دشمن جان شو
2 خرد را از سر غیرت قفای خاک پاشان زن هوا را از بن دندان حریف آب دندان شو
1 گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری انصاف ده که کار ز انصاف میبری
2 خود نیست نیم ذره محابای کس تو را فریاد تا چه شوخی، وه تا چه کافری
1 صد یک حسن تو نوبهار ندارد طاقت جور تو روزگار ندارد
2 عشق تو گر برقرار کار بماند کار جهان تا ابد قرار ندارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به