- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس بود دل خود کام ناسپاس مرا ز روی هم رسد اندوه بی قیاس مرا
2 بلا مقام مرا پیش ازین نمی دانست غم تو کرد درین شهر رو شناس مرا
3 چه روز بود که تشریف عشق پوشیدم که خوشدلی نشناسد درین لباس مرا
4 ز رشک دوش چنان درهمم که نتوان برد به بزم وصل تو امشب به التماس مرا
5 رخی که داشت ملک میلش از توجه غیر چنان نمود به چشمم که شد هراس مرا
6 از آن ز آه «نظیری » فراغتی داری کزین فسرده دلان کرده ای قیاس مرا