- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود آن دیوانهٔ در اضطرار در مناجاتی شبی میگفت زار
2 کای خدا از تو نخواهم هیچ من یا دهی یا ندهیم بشنو سخن
3 سخت در خود ماندهام جان در خطر تا که از من این چه دادی واببر
4 این وجودم را که داری در زحیر مینخواهم هیچ میگویم بگیر
5 هرچه از دیوانه آید در وجود عفو فرمایند از دیوان جود
6 گرچه نبود نیک بپذیرند ازو پس بچیزی نیک بر گیرند ازو
7 هر بد او را مراعاتی کنند از نکو وجهی مکافاتی کنند