- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی دعوتی بود در کوی من ز هر جنس مردم در او انجمن
2 چو آواز مطرب در آمد ز کوی به گردون شد از عاشقان های و هوی
3 پریچهرهای بود محبوب من بدو گفتم ای لعبت خوب من
4 چرا با رفیقان نیایی به جمع که روشن کنی بزم ما را چو شمع؟
5 شنیدم سهی قامت سیمتن که میرفت و میگفت با خویشتن
6 محاسن چو مردان ندارم به دست نه مردی بود پیش مردان نشست
7 سیه نامه تر زآن مخنث مخواه که پیش از خطش روی گردد سیاه
8 از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردان بریخت
9 پسر کاو میان قلندر نشست پدر گو ز خیرش فرو شوی دست
10 دریغش مخور بر هلاک و تلف که پیش از پدر مرده به ناخلف