خوش بود که تیرش به از ابراهیم شاهدی دده غزل 34

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت

1 خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت وان چشم هم از غمزه به سویش نظری داشت

2 آورد صبا وقت سحر مژده دیدار گویا که دعای سحر ما اثری داشت

3 بگریست بر احوال درونم همه شب شمع او هم مگر از سوز دل من خبری داشت

4 سر در قدم پیر خرابات نهادیم زان رو که ره خلو تیان درد سری داشت

5 شد شاهدی اندر ره معشوق روانه کاین راه بهر مرحله خوف و خطری داشت

عکس نوشته
کامنت
comment