به دل دیرین بنایی بود کندم از وحشی بافقی غزل 322

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

به دل دیرین بنایی بود کندم

1 به دل دیرین بنایی بود کندم به جای او ز نو طرحی فکندم

2 خریدارانه چشمی دید سویم نگفت اما هنوز از چون و چندم

3 قبولی زان نگه می‌یابم ای بخت بسوزان بهر چشم بد سپندم

4 نگهبانت به سوی فتنه و ناز فریبم می‌دهند و می‌برندم

5 ره پر تیغ و تیر غمزه پیش است خداوندا نگه دار از گزندم

6 برو وحشی تو صید زلف او باش که من جای دگر سر در کمندم

عکس نوشته
کامنت
comment