- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سخن دوست گران بود فراوان کردم جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم
2 گرد راه خضری از نظرم می پاشید سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم
3 هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد کفر آوردم و در عشق تو ایمان کردم
4 همه بایستنیم بود چو رفت آمد کار هرچه در کار نبایست همه آن کردم
5 نیم ساعت به خود از تفرقه نتوان پرداخت در مقامی که دل جمع پریشان کردم
6 هرچه آموخته بودم همه از یادم رفت سود چل ساله به سودای تو نقصان کردم
7 حال از آن ترک سیه چشم مپوشید که من سحر پیش نظرش بردم و قران کردم
8 سوی تو ره به تکاپوی خرد نتوان کرد سعی چندان که به تحقیق تو بتوان کردم
9 خان خانان که به یاد نظر تربیتش طبع گر خاک نگارید منش جان کردم
10 نکته آرای و غزل سنج «نظیری » می باش به مدیحی که تو را صاحب دیوان کردم