جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بود از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 118

مثنوی معنوی 118 ام از 6329 دفتر ششم

بود یک میراثی مال و عقار

1 بود یک میراثی مال و عقار جمله را خورد و بماند او عور و زار

2 مال میراثی ندارد خود وفا چون بناکام از گذشته شد جدا

3 او نداند قدر هم کاسان بیافت کو بکد و رنج و کسبش کم شتاف

4 قدر جان زان می‌ندانی ای فلان که بدادت حق به بخشش رایگان

5 نقد رفت و کاله رفته و خانه‌ها ماند چون چغدان در آن ویرانه‌ها

6 گفت یا رب برگ دادی رفت برگ یا بده برگی و یا بفرست مرگ

7 چون تهی شد یاد حق آغاز کرد یا رب و یا رب اجرنی ساز کرد

8 چون پیمبر گفته مؤمن مزهرست در زمان خالیی ناله گرست

9 چون شود پر مطربش بنهد ز دست پر مشو که آسیب دست او خوشست

10 تی شو و خوش باش بین اصبعین کز می لا این سرمستست این

11 رفت طغیان آب از چشمش گشاد آب چشمش زرع دین را آب داد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بود یک میراثی مال و عقار

شاعر شعر بود یک میراثی مال و عقار چه کسی است ؟

شاعر شعر بود یک میراثی مال و عقار جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر بود یک میراثی مال و عقار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بود یک میراثی مال و عقار چیست ؟

قالب شعر بود یک میراثی مال و عقار مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر بود یک میراثی مال و عقار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر