جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

این از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1334

غزل 1334 ام از 6329 غزلیات

این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل

🌙 حالت شب
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل خونم به جوش آمد کند در جوی تن رقص الجمل

2 این رقص موج خون نگر صحرا پر از مجنون نگر وین عشرت بی‌چون نگر ایمن ز شمشیر اجل

3 مردار جانی می‌شود پیری جوانی می‌شود مس زر کانی می‌شود در شهر ما نعم البدل

4 شهری پر از عشق و فرح بر دست هر مستی قدح این سوی نوش آن سوی صح این جوی شیر و آن عسل

5 در شهر یک سلطان بود وین شهر پرسلطان عجب بر چرخ یک ماهست بس وین چرخ پرماه و زحل

6 رو رو طبیبان را بگو کان جا شما را کار نیست کان جا نباشد علتی وان جا نبیند کس خلل

7 نی قاضیی نی شحنه‌ای نی میر شهر و محتسب بر آب دریا کی رود دعوی و خصمی و جدل

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل

شاعر شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل چه کسی است ؟

شاعر شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل چیست ؟

قالب شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل غزل است

مضمون اصلی شعر این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.