- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین گفتست نوشروانِ عادل که گر میری ز درویشی قاتل
2 ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر که از نان فرومایه شوی سیر
3 مشو با اهلِ دنیا در ستیزه که مرداریست و مشتی کِرم ریزه
4 بیک ره اهلِ دنیا در ریاست چو کِرمانند در عین نجاست
5 زر و سیم و قبول و کار و بارت نیاید در دم آخر بکارت
6 اگر اخلاص باشد آن زمانت بکار آید وگرنه وای جانت
7 بهر چیزی که در دنیا کمالست یقین میدان که آن در دین وبالست