- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین گفتست آن پاکیزه گوهر که دینی دوست از سگ هست کمتر
2 چو مرداریست این دنیای غدّار سگان هنگامه کرده گردِ مردار
3 چو سگ زان سیر شد بگذارد آنرا که تا یک سگ دگر بردارد آنرا
4 ذخیره نهد او از هیچ روئی نیندیشد ز فردا نیز موئی
5 ولی هر کس که دنیاجوی باشد همیشه در طلب چون گوی باشد
6 چو گوئی میدود دایم ز عادت که تا یک دم کند دنیا زیادت
7 اُمید عمر یک روزش نه وانگاه غم صد ساله بر جانش بیک راه