- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فرو رفت جم را یکی نازنین کفن کرد چون کرمش ابریشمین
2 به دخمه برآمد پس از چند روز که بر وی بگرید به زاری و سوز
3 چو پوسیده دیدش حریرین کفن به فکرت چنین گفت با خویشتن
4 من از کرم برکنده بودم به زور بکندند از او باز کرمان گور
5 در این باغ سروی نیامد بلند که باد اجل بیخش از بن نکند
6 قضا نقش یوسف جمالی نکرد که ماهی گورش چو یونس نخورد
7 دو بیتم جگر کرد روزی کباب که میگفت گویندهای با رباب:
8 دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل و بشکفد نوبهار
9 بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت برآید که ما خاک باشیم و خشت