جلال عضد

جلال عضد

جلال عضد
جلال عضد

مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن از جلال عضد غزل 188

غزل 188 ام از 401 غزلیّات

مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم

1 مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم غم دُردانه‌ای دارم ولی سُفتن نمی‌یارم

2 بخواهم گفت حالم با طبیب خویشتن روزی که در دل بیش ازین این درد بنهفتن نمی‌یارم

3 تو وصف حسن آن روی از من حیران چه می‌پرسی ببین آشوب در عالم که من گفتن نمی‌یارم

4 از آن خاری که افکنده است هجران زیر پهلویم خیالش نیک می‌داند که من خفتن نمی‌یارم

5 بر من تا نمی‌آید صبایی از سر کویش دلم چون غنچه پرخون است و بشکفتن نمی‌یارم

6 چو اوقات جلال آشفته می‌دارد سر زلفش چه شاید کرد با زلفش برآشفتن نمی‌یارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم

شاعر شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم چه کسی است ؟

شاعر شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم جلال عضد می باشد.

شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم چیست ؟

قالب شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم غزل است

مضمون اصلی شعر مرا دردی‌ست اندر دل، ولی گفتن نمی‌یارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر