هرگز به سیر گل دل محزون از نظیری نیشابوری غزل 240

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

هرگز به سیر گل دل محزون نمی‌رود

1 هرگز به سیر گل دل محزون نمی‌رود یار از خیال غم‌زده بیرون نمی‌رود

2 عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است کار وفا ز پیش به افسون نمی‌رود

3 مردان به جا به عزم و توکل رسیده‌اند یک دل رمیده نیست که در خون نمی‌رود

4 از زخم عشق در بن هر سنگ کشته‌ای‌ست از خون ما کجاست که جیحون نمی‌رود؟

5 لذت به خواب میرد و شادی به غافلی در هر دلی که او به شبیخون نمی‌رود

6 در حرف تلخ نوش لبان صد دقیقه است کوتاه‌بین ز لفظ به مضمون نمی‌رود

7 مرغان دشت را ز غم دل جراحتست شب نیست کاین خروش به هامون نمی‌رود

8 از بس که رد شد از در مقصود حاجتم آهم ز انفعال به گردون نمی‌رود

9 آن را که گوش دل شنود ناله‌ای بس است عاشق به درس پیش فلاطون نمی‌رود

10 راه وفا ز تفرقه عشق بسته شد دیری‌ست ناقه بر سر مجنون نمی‌رود

11 بوی نسیم فقر «نظیری» شنیده است از ره به تاج و تخت فریدون نمی‌رود

عکس نوشته
کامنت
comment