-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی تو چون نوبهار جلوهگری میکند زلف تو چون روزگار پردهدری میکند
2 والله اگر سامری کرد به عمری از آنک چشم تو از سحرها ماحضری میکند
3 مفلسی من تو را از بر من میبرد سرکشی تو مرا از تو بری میکند
4 گر بکشم که گهی زلف دراز تو را طرهٔ طرار تو طیرهگری میکند
5 راضیم از عشق تو گر به دلی راضی است لیک بدان نیست او جمله بری میکند
6 عقل نه همتای توست کز تو زند لاف عشق مینشناسد حریف خیره سری میکند
7 عشوهگری میکند لعل تو و طرفه آنک عقل چو خاقانیی عشوه خری میکند