ابری به نظر آمد و برقی از نظیری نیشابوری غزل 119

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

ابری به نظر آمد و برقی ز میان جست

1 ابری به نظر آمد و برقی ز میان جست صد فتنه به هر مرحله از خواب گران جست

2 انگیخت از آن ظلمت و پرتو تن و جانی وز پرده برون آمد و در خانه جان جست

3 آسوده ز آفات به هم ساخته بودیم ناگاه خطایی شد و تیری ز کمان جست

4 نشنید کس از کس سخن مهر و محبت شوقی به ضمیر آمد و حرفی ز زبان جست

5 در مدعیان غلغله افتاد ازین رشک منصف به میان آمد و منکر به کران جست

6 ربطست به او سر به سر اجزای جهان را زین سلسله حاصل که به جایی نتوان جست

7 زین بیش حکایت نتوان کرد «نظیری » افروخت ورق در کف و آتش ز بنان جست

عکس نوشته
کامنت
comment