می کشد زارم ببازی هر زمان از فضولی بغدادی غزل 202

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر

1 می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر کرد دل بازیچه طفلان مرا پیرانه سر

2 اشک می ریزم چو از طفلان مرا سنگی رسد چون نهال بارور کز سنگ می ریزد ثمر

3 نورسان را تا بفرزندی گزیدم در جهان رسم شد فرزند را مهری نباشد بر پدر

4 چشم من چون مردم بی مایه طفل اشک را متصل می پرورد اما بصد خون جگر

5 گاه در دل می کند آن طفل گه در دیده جا نیست او را ذره از آب و از آتش حذر

6 عالم از سیل سرشکم شد خراب اما چه سود دلبرم طفلست و او را نیست از عالم خبر

7 عاریند از حسن روزافزون جوانان وین سبب هست میل دل فضولی را به طفلان بیشتر

عکس نوشته
کامنت
comment