- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند که عهد بندد و بی موجبی بهم شکند
2 براه عشق توام کاش هر کجا خاری است گهی بدیده خلد گاه بر قدم شکند
3 فتاده ام چو بدامت خدای را صیاد روامدار که بال و پرم بهم شکند
4 بساغر دل پرخون ما چه خواهد کرد کسی که جام جمش گردهی بهم شکند
5 ببزم خاص مخوان غیر را که می ترسم از آن ستم دل خاصان محترم شکند
6 چمن نگر که زمانش نمیکشد تا شام گلی که طرف کله را به صبحدم شکند
7 وصال گاه بگاهم بدل چه خواهد کرد چنین که از ستم هجر دمبدم شکند
8 طبیب جز دل افسرده ات که پرخون است کسی ندیده سفالی که جام جم شکند