هست با خلعت گلگون قدت ای از فضولی بغدادی غزل 94

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

هست با خلعت گلگون قدت ای حور سرشت

1 هست با خلعت گلگون قدت ای حور سرشت الفی کش قلم صنع به شنگرف نوشت

2 جامه گلگون من آن طرفه نهالیست که دهر آبش از خون جگر داد از آن روز که کشت

3 خلعت آل تو آن آتش ابراهیم است که نهانست درو نزهت گل‌های بهشت

4 گلبن از گل‌بدن آراست تو با جامه آل ظاهر است این که درین پرده که خوبست و که زشت

5 جامه آل تو می‌خواست بدوزد که فلک رشته جان من آغشت به خونابه و رشت

6 هرکجا دامن گلرنگ کشیدی ای گل گشت برگ گلی از خون سرشکم هر خشت

7 همه‌دم میل فضولی به قبا گلگونیست چه کند آب و گلش دهر بدین رنگ سرشت

عکس نوشته
کامنت
comment