لطیفست آن پری آن به که از فضولی بغدادی غزل 183

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

لطیفست آن پری آن به که از مردم نهان آید

1 لطیفست آن پری آن به که از مردم نهان آید مبادا گر فتد نور نظر بروی گران آید

2 بسوز ای آتش دل استخوان سینه را یک یک مبادا تیر آن ابرو کمان بر استخوان آید

3 رود صد آه من تا آسمان هر دم وزان هریک بلایی گردد و بر جان من از آسمان آید

4 شدم محروم تا حدی که نگذارد مرا حیرت که وصل دوست در دل بگذرد یا بر زبان آید

5 پی دفع رقیب از آه دل یک دم نیم خالی یکی از صد هزاران تیر شاید بر نشان آید

6 بمردن رست دل از جان و آمد جانب کویت ز جان بگذشت از دست غمت تا کی بجان آید

7 فضولی نقد جان کردی نثار مژده وصلش چه خواهی کرد گر ناگاه آن سرو روان آید

عکس نوشته
کامنت
comment