آن نه مست است که می خورد و ببازار از نیر تبریزی غزل 44

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

آن نه مست است که می خورد و ببازار افتاد

1 آن نه مست است که می خورد و ببازار افتاد مست آن بود که در خانه خمار افتاد

2 دل چون فانوس خیال از اثر شعله شمع بسکه بر دور تو گردید زرفتار افتاد

3 شاهد حسن تو در پرده نهان بود هنوز که حریفان ترا پرده زاسرار افتاد

4 گر نه آئینه هوای تو پری در سر داشت همچو دیوانه چرا عور ببازار افتاد

5 دل سودا زده تا سلسله زلف تو دید نعره بر زد و دیوار بیکبار افتاد

6 موشکافی زمیان تو بتحقیق نرفت در میان بحت در اینمسئله بسیار افتاد

7 پرده پوشی چکنم خود زپریشانی کار همه دانند که با زلف توام کار افتاد

8 بت ستائید زه عویّ انا الحق نیّر آنسیه دل که گذارش بسردار افتاد

9 خنفس ار دید که بر خیل شهان نعل زنند بغلط پای برآورد نگونسار افتاد

10 طبع نیر هوس نکته سرائیها داشت دید گوش شنوا نیست ز گفتار افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment