عید است و بر کاخ حمل زد از سحاب اصفهانی قطعه‌ 33

1 عید است و بر کاخ حمل زد تکیه شاه خاوری چون خسرو کیوان محل بر صدر تخت گوهری

2 از بیم بانگ گاودم گاو فلک ره کرده گم وز غرش روئینه خم خاک از سکون آمد بری

3 خرطوم هر پیل دمان کوهی معلق زآسمان ثعبان موسی بین عیان بر فرق گاو سامری

4 هندی بتی رشک ملک بر وی چو هندوی فلک شوخی کش از روئین کجک شد دیو محکوم پری

5 صحن بساطش از محل ز اجرام انجمن پر خلل کرده در آن جرم زحل عودی و گردون مجمری

6 دریاچه ی پهناورش بحری زلال از کوثرش یک برگ از نیلوفرش این گنبد نیلوفری

7 عیدی چنین در ملک ری بنشست بر اورنگ کی شاهی که فرش تخت وی بر عرش جوید برتری

8 دریا نوال ابر کف فتحعلی شه کز شرف زیبد به شاهان سلف دربان او را مفخری

9 تیغش گه دشمن کشی رخشش گه لشکرکشی آبی است شغلش آتشی برقی است فعلش صرصری