- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته انگشت، و بزرگان گفته اند نه از مروت باشد که بزرگان انگشتری ندارند، و نخستین کسی که انگشتری کرد و بانگشت در آورد جمشید بود، وچنین گفته اند که انگشت بزرگان بی انگشتری چون نورست بی علم، و انگشتری مر انگشت را چون علمست مرمیان را، و میان با کمر نیکوتر آید، و انگشتری در انگشت بزرگان خبر را بود بر مروت تمام ورای قوی و عزیمت درست، چه هر کرا مروت تمام بود خویشتن ار از مهر بی بهره ندارد، و چون برای قوی بود بی عزیمت نبود، و چون با عزیمت درست بود بی مهر نبود، چه نامه بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بود، و خزانه بی مهر از خوارکای و غافلی بود، و از جهت آنک سلیمان علیه السلام انگشتری ضایع کرد ملک از وی برفت، شرف آن مهر را بود که بر وی بود نه انگشتری را، و پیغامبر صلی الله علیه و سلم انگشتری بانگشت اندر آورد، و نامها که فرستادی بهر ناحیتی بمهر فرستادی، سبب آن بود که نامه او بی مهر بپرویز رسید پرویز ازان درخشم شد نامه را بر نخواند و بدرید، و گفت نامه بی مهر چون سر بی کلاه بود و سر بی کلاه انجمن را نشاید، و چون نامه مهر ندارد هر که خواهد بر خواند و جون مهر دارد آن کس خواند که بدو فرستاده باشند، و خردمندان گفته اند که تیغ و قلم هر دو خادمان انگشتری ملک اند، که ملک ایشان بگیرند و راست کنند در زیر حکم انگشتری ملک اندر آید، که تا وی نخواهد ایشان بوی نرسند. و هر زنیتی که مردم را بود شاید که بوقتی باشد و بوقتی نباشد مگر زینت انگشتری، و بهیچ وقت نباید که بی وی بود، چه وی زینت انگشت است که بوی یکی گیرند که رهنمونی بود بر یگانگی ایزد جل جلاله، و این زینت مرورا چون کرامتیست از خاصیت این حال. و این همچنانست چون مبارزی که فال و تعبیر رویا علامتهاست و دران سخنها گفته اند، ملوک را بولایت و ملک گزارش کنند، و دیگر مردمان را بر عمل و صناعت، و گروهی را بر کرامت بزرگان، و گروهی را بر عافیت آنچه بوی در باشند، ,