کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل
کمال‌الدین اسماعیل

بدان و آکه باش از کمال‌الدین اسماعیل غزل 137

غزل 137 ام از 1618 غزلیات

بدان و آکه باش ای دل ستمکاره

1 بدان و آکه باش ای دل ستمکاره وگر چه گفته امت این حدیث صد باره

2 که گر ببینم ازین پس که نام عشق بری بجان من که بدست خودت کنم پاره

3 تو از کجا و سر زلف دلبران ز کجا؟ بپای خود ببلا می روی تو بیچاره

4 نه دستیاری مال و نه پایداری صبر برو که نیست ترا دست و پای این کاره

5 اگر بری به غلط پیش حسن نام وفا کنند همچو وفا از جهانت آواره

6 بدست خود مزن اندر خود آتش از پی آنک سبو درست نیاید ز آب همواره

7 ز دست عشق پر آتش کنند سینة تو اگر تو خود همه از آهنیّ و از خاره

8 تودست برد بلاها ندیده یی آنجا که ماه رویان پیدا کنند رخساره

9 چو آتش درخشان جان عاشقان سوزد کنند هندوکان حلقه بهر نظّاره

10 بسی بگفتم و دل کم نمی کند ز جگر چو در نگیرد بیهوده یست گفتاره

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره

شاعر شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره چه کسی است ؟

شاعر شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره کمال‌الدین اسماعیل می باشد.

شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره چیست ؟

قالب شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره غزل است

مضمون اصلی شعر بدان و آکه باش ای دل ستمکاره چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر