1 گمان مبر که جهان اعتماد را شاید که بیعدم نبود هر چه در وجود آید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پای سرو بوستانی در گل است سرو ما را پای معنی در دل است
2 هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبل است
1 لاابالی چه کند دفتر دانایی را طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
2 آب را قول تو با آتش اگر جمع کند نتواند که کند عشق و شکیبایی را
1 شراب از دست خوبان سلسبیلست و گر خود خون میخواران سبیلست
2 نمیدانم رطب را چاشنی چیست همیبینم که خرما بر نخیلست
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به