درد زده است جان من میوهٔ از خاقانی شروانی غزل 12

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا

1 درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

2 دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا

3 او ز من خراب دل کرد چو گنج پی نهان من که خرابه اندرم گنج نهان من کجا

4 یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون بند روان گسسته‌ام انس روان من کجا

5 گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی گرم جگر شدم ز تب سرکه‌فشان من کجا

6 روز به روز بر فلک بخشش عافیت بود آن همه را رسیده بخش ای فلک آن من کجا

7 نالهٔ خاقانی اگر دادستان شد از فلک نالهٔ من نبست غم دادستان من کجا

عکس نوشته
کامنت
comment