1 از دیدن اغیار چو ما را مدد است پس فرد نهایم و کار ما در عدد است
2 از نیک و بد آگهیم و این نیک و بد است هردل که نه بیخود است زیر لگد است
1 گفت نه والله بالله العظیم مالک الملک و به رحمان و رحیم
2 آن خدایی که فرستاد انبیا نه بحاجت بل بفضل و کبریا
1 مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
2 چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند