-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی من از روی تو دارد صد روشنی جان من از جان تو یابد صد ایمنی
2 آهن هستی من صیقل عشقش چو یافت آینه کون شد رفت از او آهنی
3 مرغ دلم میطپید هیچ سکونی نداشت مسکن اصلیش دید یافت در او ساکنی
4 ندهد بیچشم تو چشم من آینگی ندهد بیروز تو روزن من روزنی
5 چشم منش چون بدید گفت که نور منی جان منش چون بدید گفت که جان منی
6 صبر از آن صبر کرد شکر شکر تو دید فقر از آن فخر شد کز تو شود او غنی
7 گاه منم بر درت حلقه در میزنم گاه تویی در برم حلقه دل میزنی
8 باد صبا سوی عشق این دو رسالت ببر تا شوم از سعی تو پاک ز تردامنی
9 هست مرا همچو نی وام کمر بستنی هست تو را همچو نی وام شکر دادنی
10 ای دل در ما گریز از من و ما محو شو زانک بریدی ز ما گر نبری از منی
11 دانه شیرین به سنگ گفت چو من بشکنم مغز نمایم ولیک وای چو تو بشکنی