آن دهد در گریه پند ما از نظیری نیشابوری غزل 71

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است

1 آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است

2 هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است

3 خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است

4 دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است

5 خون ز چشم کاروانی ریخت در بازار مصر هر که را یوسف بود کالا به سودا دشمن است

6 تا غمم گردید مونس کلفتم با کس نماند دوست چون هم خوابه گردد مو بر اعضا دشمن است

7 های های گریه ای باید که دل خالی کند ورنه چون در دل گره باشد مداوا دشمن است

8 گر بهار آید «نظیری » ور خزان با من مگوی خاطر مشغول عاشق را تماشا دشمن است

عکس نوشته
کامنت
comment