- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما و رقیب را دل نا شاد داد گردون به هر کس آنچه ببایست داد، داد
2 آنکس که کرد قسمت رنج جهان مرا چندان که بود حوصله کم غم زیاد داد
3 زخمت نشد نصیب دل نا مراد من تا اختر خجسته کرا این مراد داد
4 هر کس نبود معتقد عفو ایزدی گوشی به پند زاهد سست اعتقاد داد
5 الفت دل ترا نتوان داد با وفا اضداد را بهم نتوان اتحاد داد
6 نه داد من نداد همین پادشاه من شاهی به ملک حسن نیاید که داد، داد
7 آگه نیم که بی تو چه بگذشت بر سرم خاکی غم فراق تو دانم به باد داد
8 کوتاه کردی از در میخانه پای من آی آسمان ز دست جفای تو، داد، داد
9 آن روز راحت دو جهانم زیاد برد گردون که مهر روی بتانم به یاد داد
10 یک دم گدائی در دیر مغان (سحاب) کی میتوان به مملکت کیقباد داد