1 مرا داد این خرد پرور جنونی نگاه مادر پاک اندرونی
2 ز مکتب چشم و دل نتوان گرفتن که مکتب نیست جز سحر و فسونی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ز خاک نرگسستان غنچه ئی رست که خواب از چشم او شبنم فرو شست
2 خودی از بیخودی آمد پدیدار جهان دریافت آخر آنچه می جست
1 پیکر هستی ز آثار خودی است هر چه می بینی ز اسرار خودی است
2 خویشتن را چون خودی بیدار کرد آشکارا عالم پندار کرد
1 عهد حاضر فتنه ها زیر سر است طبع ناپروای او آفت گر است
2 بزم اقوام کهن برهم ازو شاخسار زندگی بی نم ازو
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **