-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن مگس بر برگ کاه و بول خر همچو کشتیبان همی افراشت سر
2 گفت من دریا و کشتی خواندهام مدتی در فکر آن میماندهام
3 اینک این دریا و این کشتی و من مرد کشتیبان و اهل و رایزن
4 بر سر دریا همی راند او عمد مینمودش آن قدر بیرون ز حد
5 بود بیحد آن چمین نسبت بدو آن نظر که بیند آن را راست کو
6 عالمش چندان بود کش بینشست چشم چندین بحر همچندینشست
7 صاحب تاویل باطل چون مگس وهم او بول خر و تصویر خس
8 گر مگس تاویل بگذارد برای آن مگس را بخت گرداند همای
9 آن مگس نبود کش این عبرت بود روح او نه در خور صورت بود