شد مرا تا دل ز عکسی روی آن از قصاب کاشانی غزل 163

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شد مرا تا دل ز عکسی روی آن جانانه پر

1 شد مرا تا دل ز عکسی روی آن جانانه پر از تجلی گشت چون آیینه هر کاشانه پر

2 عطر خالش را نسیم آورد در صحرا به ما آهوان را نافه پر گردید و ما را خانه پر

3 از شکست ای چرخ مینا‌رنگ پاس خود بدار نیست قدری شیشه را چون گشت از دردانه پر

4 اهل شوق از یک گریبان سر برون آورده‌اند این جهان چون خوشه گردیده است از یک‌دانه پر

5 بیش از اینم زالفت اغیار خون در دل مکن پنجه را مگذار از زلف تو سازد شانه پر

6 داستان عشق بگرفتند و نامی دست ماست گشت مطلب ناپدید از بس که شد افسانه پر

7 غیر حق را در حریم دل عبث جا داده‌ایم نیست جای آشنا شد بس که از بیگانه پر

8 در بساط دهر قصاب آن تنک ظرفم که من می‌رسد جانم به لب تا می‌شود پیمانه پر

عکس نوشته
کامنت
comment