-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میخورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما جوهرتیغ بود خارو خس بیشهٔ ما
2 بس که چون شمع به غم نشوونما یافتهایم شعله را موج طراوت شمرد ریشهٔ ما
3 سختی دهر ز صبر دل ما زنهاریست آب شد طاقت سنگ ازجگر شیشهٔ ما
4 قد خمگشه همان ناخن فرهاد غم است سعی بیجاست به جز جانکنی ازتیشهٔ ما
5 شغل رسوایی و مستوری احوال بلاست کاش آرایش بازار دهد پیشهٔ ما
6 شور زنجیر جنون از نفس ما پیداست نکهت زلفکه پیچیده بر اندیشهٔ ما
7 چشم امید نداریم زکشت دگران دل ما دانهٔ ما، نالهٔ ما، ریشهٔ ما
8 خامشیها سبق مکتب بیتابی نیست یک قلم ناله بود مشق نی پیشهٔ ما
9 نشئهٔ مشرب بیرنگی ازآن صافترست که شود موج پری درّد ته شیشهٔ ما
10 بیدل از فطرت ما قصر معانیست بلند پایه دارد سخن ازکرسی اندیشهٔ ما