-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم نمیخورد دل اهل جنون شکست در حیرتم که خاطرم از غصه چون شکست
2 تا حرف ناامیدی مجنون شنیدهام دارد دلم ز طره لیلی فزون شکست
3 زان گل که کوهکن به سر از زخم تیشه زد صد خار رشک در جگر بیستون شکست
4 در خیمهگاه شعله که داغ است نام او دل را سفینه بر سر گرداب خون شکست
5 پیوسته دیگران ز قدح باده میخورند ما خوردهایم از این قدح واژگون شکست
6 ای آنکه بر شکستن رنگم خوری دریغ بشکاف سینه را و دلم ببین که چون شکست
7 رفتی و از خمار برونرفتنت ز بزم بر روی نشاه رنگ می لالهگون شکست
8 یک سو شکست زلف تو یک سو شکست دل غمخانه مرا ز درون و برون شکست
9 جز من که بخت نیک مرا کارساز نیست از عافیت نخورده کسی تا کنون شکست
10 قدسی نکرده سعی کسی در شکست ما ما را رسد همیشه ز بخت زبون شکست