-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم بیا بگو که ز وصل تو بر چگونه خورم؟
2 بچشم من نرد گردت ار بسی کوشم بگرد تو نرسد چشمم ار بسی نگرم
3 بدولت غم تو آتش دلم زنده ست ز شادی ار چه نماندست آب بر جگرم
4 شود ز سینۀ من مهر روی تو تابان اگر چو صبح ز دست تو پیرهن بدرم
5 حکایت غم تست ار بخانه بنشینم فسانۀ من و تست ار بکوی بر گذرم
6 بباغبانی و اختر شناسی افتادم ز عشق روی و قدت تا برفته یی ز برم
7 بباد قدّ تو از بس که سرو پیرایم از ارزوی رخت بس که اختران شمرم
8 من و خیال تو زین پس، اگر بود خوابم من و حدیث تو زین پس، اگر بود خبرم
9 چو آفتاب اگر جای بر فلک سازم دود همی غم عشقت چو سایه بر اثرم