جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ندارد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1438

غزل 1438 ام از 6329 غزلیات

ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10

1 ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم که روز و شب چو مجنونم سر زنجیر می خایم

2 میان خونم و ترسم که گر آید خیال او به خون دل خیالش را ز بی‌خویشی بیالایم

3 خیالات همه عالم اگر چه آشنا داند به خون غرقه شود والله اگر این راه بگشایم

4 منم افتاده در سیلی اگر مجنون آن لیلی ز من گر یک نشان خواهد نشانی‌هاش بنمایم

5 همه گردد دل پاره همه شب همچو استاره شده خواب من آواره ز سحر یار خودرایم

6 ز شب‌های من گریان بپرس از لشکر پریان که در ظلمت ز آمدشد پری را پای می سایم

7 اگر یک دم بیاسایم روان من نیاساید من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم

8 رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم

9 که آن خورشید بر گردون ز عشق او همی‌سوزد و هر دم شکر می گوید که سوزش را همی‌شایم

10 رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم که تا چون مه نکاهم من چو مه زان پس نیفزایم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم

شاعر شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم چه کسی است ؟

شاعر شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم چیست ؟

قالب شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم غزل است

مضمون اصلی شعر ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ندارد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1438

غزل 1438 ام از 6329 غزلیات
بنر