ندارد شش جهت چون این مثمن از کلیم مثنوی 13

ندارد شش جهت چون این مثمن

1 ندارد شش جهت چون این مثمن که باشد هفت چرخش زیر دامن

2 ملایک چون کبوتر بر رواقش ثریا کوزه نرگس بطاقش

3 صفای هشت خلد از وی عیانست که هر رنگش ز پا جنت نشانست

4 ندیدم گرچه گردیدم ز آفاق چنین هشتی که باشد در جهان طاق

5 همای میمنت در آستانش نیارد یاد هرگز زآشیانش

6 چنان کائینه گرد رنگ از آب صفایش صبح را افکنده در تاب

7 بهر گنجی ازو گنج سعادت بجامش داده خور دست ارادت

8 شهنشاه جهانبخش جوانبخت بفرق فرقدانش پایه تخت

9 بشوکت ثانی صاحبقرانست جهان نازان که او شاه جهانست

10 در امر او نفاذ حکم تقدیر بفرمانش نبرد طفل از شیر

11 بتخت پادشاهی راه حق پوی حقیقت بین و حق اندیش و حق گوی

12 چنان اسلام ازو قوت نصیبست که در هندوستان هندو غریبست

13 غریق رحمت او دور و نزدیک غلام همت او ترک و تاجیک

14 اگر دریاست تر از همت اوست و گر کان خسته دل از غیرت اوست

15 همیشه باد درگاهش فلک سای سران در آستانش در سرپای

عکس نوشته
کامنت
comment