- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر که ندارد ز تو سودا بگور دیده که بیند نه بروی تو کور
2 نی چه خطا رفت کدامین سراست کز نمک لعل تواش نیست شور
3 جمله عوالم بتو باشد عیان نور رخت گشته نهان از ظهور
4 دیدهٔ خفاش چه و نور مهر طاقت پروانه چه ونار طور
5 مرده دلاقبر تن خاکی است زنده شو از عشق و درآی از قبور
6 زین ملکاتت چه ملکهاچه ملک تبرز ذاحصل ما فی الصدور
7 این که برت نور شد از ظلمت است قاعدهٔ باسر مخروط نور
8 مایهٔ ظلمت ز صور دور کن تا شنود گوش دلت نفخ صور
9 ای که شنیدی که از او نیست شر رمز بآنست که نبود شرور
10 ز اینهٔ دل اگرت رفت زنگ زنگیت اندر نظر آید چو حور
11 از دل خود دیدنش اسرار جوی خیر ز یاذاتک فقد المزور