سر که ندارد ز تو سودا بگور از حکیم سبزواری غزل 95

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

سر که ندارد ز تو سودا بگور

1 سر که ندارد ز تو سودا بگور دیده که بیند نه بروی تو کور

2 نی چه خطا رفت کدامین سراست کز نمک لعل تواش نیست شور

3 جمله عوالم بتو باشد عیان نور رخت گشته نهان از ظهور

4 دیدهٔ خفاش چه و نور مهر طاقت پروانه چه ونار طور

5 مرده دلاقبر تن خاکی است زنده شو از عشق و درآی از قبور

6 زین ملکاتت چه ملکهاچه ملک تبرز ذاحصل ما فی الصدور

7 این که برت نور شد از ظلمت است قاعدهٔ باسر مخروط نور

8 مایهٔ ظلمت ز صور دور کن تا شنود گوش دلت نفخ صور

9 ای که شنیدی که از او نیست شر رمز بآنست که نبود شرور

10 ز اینهٔ دل اگرت رفت زنگ زنگیت اندر نظر آید چو حور

11 از دل خود دیدنش اسرار جوی خیر ز یاذاتک فقد المزور

عکس نوشته
کامنت
comment