- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
2 پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را
3 کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست که سر زلف تو بر هم نزد آن سودا را