1 مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
2 پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را
3 کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست که سر زلف تو بر هم نزد آن سودا را
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بی روی تو کارم همه با دیده تر بود تا دامن خاک از مژهام لخت جگر بود
2 در گلشن اندیشه به یاد رخ و زلفت هر سو که شدم سنبل و گل تا به کمر بود
1 بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا
2 ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا
1 خلاصیام ز کمند تو در ضمیر مباد اگر اسیر تو نبود دلم اسیر مباد
2 نهفته مهر تو در سینه ورنه میگفتم چو صبح سینه چاکم رفوپذیر مباد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **